غلامعلی رجایی : دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نسبت به نه دوره انتخابات قبل از خود چند ویژگی دارد که یکی از آنها این است که درهیچ دوره ای مسائل مرتبط به انتخابات تا به این میزان تا پس ازمرحله اتمام آن واعلام نتایج ادامه نداشته است تا جایی که میتوان ادعا نمود که مساله انتخابات حداقل برای بخشی از جامعه هنوز مساله روز واصلی کشور ومردم می باشدوجالب این که این نگرش در دوطرف طیفهای موجود در جامعه دیده می شود.
درطول این پنج ماه پس ازاعلام نتایج انتخابات وبه ویژه با آغاز به کار دانشگاهها مکرر من وامثال من در معرض پرسش های صریح جوانان ودانشجویان درباره انتخابات قرار گرفته ومی گیریم.
در این گفت وشنودهای صریح وصمیمی دانشجویان ،گاه پرسشهایی جالب مطرح می شود که بنظر می رسد طرح آنان باخوانندگان گرامی می تواند مفید فایده ای باشد.
یکی از این پرسشهای مهم این است:
درانتخابات زمان امام بویژه در اولین انتخابات ریاست جمهوری که رقابت بین دکتر سید ابوالحسن بنی صدرازفعالین جناح مصدقی خارج از کشور با دکتر حسن حبیبی نامزد جناح خط امام برقرار شده بود قول معروفی که اتفاقا یادگار امام مرحوم حاج سید احمد خمینی برآن صحه گذاشته این است که به رغم آنکه حضرت امام سلام الله علیه به دکتر حسن حبیبی رای داده است دکتر بنی صدر با کسب۱۱ میلیون رای از مردم توانست اکثریت آرا رابدست آورد وبر مسند ریاست جمهوری ایران اسلامی تکیه زند.
در آن زمان چرا کسی پیروزی قاطع کاندیدایی که مورد نظر امام نبود را به حساب خارج شدن مردم طرفدار بنی صدر از خط امام نمی دانست؟
چرا کسی حتی یک نفر از مردم؛ پیروزی بنی صدر را دراولین گام مهم سیاسی مردم پس از رفراندم تعیین نظام به حساب کودتا و براندازی تلقی نمی نمود؟
درست است در آن زمان بنا به برخی دلائل چهره وروش سیاسی بنی صدربرای بسیاری که به او رای داده بودندمشخص نبود وحتی برخی به دلیل رای برادر وداماد امام به ایشان به اشتباه واز سر حدس وگمان اورا نامزد موردتایید امام می دانستند اما آیا این ناشتاختگی در مورد کسانی همچون یاران نزدیک امام همچون مرحوم آیت الله شهیدبهشتی وآیت الله هاشمی رفسنجانی وآیت الله خامنه ای هم نسبت به رویه و مرام سیاسی بنی صدر که کمتر وجه تشابهی با روبه وسیره امام در آن دیده می شد هم وجود داشت ؟ اگر داشت جرا درآن زمان هیچ قول وسخن وادعایی از بزرگان خط امام در این زمینه مبنی برکودتای بنی صدر وجناح ملی گرا شنیده نشد؟
آیا کسی در این زمینه کمترین تردیدی دارد که بنی صدر مغروری که باشکست دادن نامزد مورد نظرامام و جناح خط امام و کسب ۱۱ میلیون رای توانسته بود علی رغم میل و نظرامام ویاران امام بر کرسی ریاست جمهوری اسلامی ایران بنشیند در صدد حاکم کردن نظرات وطرحهای خود در ایران تازه انقلاب کرده بود؟ نظراتی که با اندیشه های امام همخوانی لازم رانداشت؟ چرا با او آنگونه که هم اکنون توسط برخی اصولگرایان در مورد مهندس موسوی رفتار می شود رفتار نشد؟
برای توضیح بیشتر این معنا سی سال به جلوتر می آئیم و از همین منظر به نقد وبررسی وتحلیل دهمین انتخابات ریاست جمهوری می پردازیم.
ازماه ها قبل اعلام می شود که هدف وسیاست کلی نظام دراین انتخابات حضور حداکثری مردم درپای صندوقهای رای است واین که از مورد نامزدهای تایید شده شورای نگهبان چه کسی بتواند بیشترین آرا را از آن خود کند هدف نیست.
پس از انصراف جناب آقای خاتمی به نفع مهندس میرحسین موسوی به رغم حضور شیخ مهدی کروبی ودکتر محسن رضایی در عرصه رقابت بین نامزدهای انتخاباتی ،معلوم بود رقابت عمده دراین انتخابات بین او و دکتراحمدی نژاد است.
روزها وهفته ها بسرعت باد وبرق سپری شد و روز موعود فرا رسید. طرفداران هردوطرف از قبل نامزد خود را برنده این رقابت سخت می دانستند.
یک خانم اصولگرای نماینده مجلس در اظهارنظری شگفت حتی پیروزی احمدی نژاد را باکسب ۲۴ میلیون رای پیش بینی کرده بود!چند ساعت مانده به آغاز شمارش آرا مهندس میرحسین موسوی نیز دراظهاراتی عجیب خود راپیروز این عرصه نامید.
مهندس موسوی که دارای تجربه دو دور نخست وزیری بود این اظهارات رانه از سر شوق وتوهم وخیال که براساس گزارشاتی که از سوی نمایندگان او در پای صندوقهای رای ونیزمسولین ستادهای او در تهران وشهرستانها به او رسیده وسمت وسوی آرای مردم را به جانب او گزارش کرده بودندایراد نموده بود همانند کسی که از سر جلسه کنکور بیرون می آید وبا توجه به پاسخهایی که به پرسشهای آزمون داده است بی توجه به نمره دیگران از قبل خودراقبول شده در آن آزمون می بیند.
اظهارات مهندس موسوی بعدها به دلیل آنکه مستمسکی برای برخی اصول گرایان درحمله به او گردید به او آسیب بسیاری رسانید و برهمین مبنا بنظر می رسد که اگرایشان این بیانات راقبل از پایان شمارش آرا ایراد نمی کرد بهتر بود.
در کمتر از چهل وچند ساعت ناگهان ایشان دراقدامی از سوی برخی تندروهایی که از حرفها وادعاهاشان معلوم شد بکلی با اصولگرایی بیگانه اند برانداز قلمدادشد ومتهم به انجام کودتای مخملی گردید !
نکته جالب آنکه رنگ سبزی که نماد تبلیغات ایشان مطرح گردید وبعدها برخی اصولگرایان سبزی آن را مظهر فریبکاری موسوی ! و همانند قرآ ن برسرنیزه کردن عمر وعاص و. توسط اوتلقی کردند! در فرایند قرعه کشی از سوی وزارت کشور به نماینده ستاد وی واگذار گردیده بود!!
پرسشهای اصلی این است :
- چگونه کسی که پس از کناره گیری وعزلتی بیست وچندساله به رغم میل باطنی خودو صرفا در جهت گرم کردن تنور انتخابات به دعوت وتوصیه ولا اقل موافقت مسولان بلندپایه نظام به میدان می آید تاآن همه دلهای سرخورده ازرفتار ورویه رییس دولت کنونی رابه سمت خود بکشاند یک دفعه برانداز می شود؟
- گیرم که این اظهار نظر شتاب زده ایشان مبنی برپیروزی خود یک اشتباه بود اما آیا این اشتباه آنگونه که برخی اصول گرایان افراطی بارها وبارها بیان کرده اند دلیل آن است که وی این اظهارات راطبق نقشه قبلی ودر جهت برهم زدن اوضاع کشور بیان نموده است؟
- چگونه ممکن است کسی که به هر دلیل – درست یاغلط – خود را پیروزاین انتخابات می داند وخود وفعالان ستادهای تبلیغاتی اش به دنبال آماده کردن مقدمات جشن پیروزی درتهران وسایرشهرهاهستنند ناگهان در چرخشی ۱۸۰ درجه ای به فکر براندازی !و کودتای مخملی !! می افتد؟
تا حالا این همه انتخابات دراین کشورشده کدام جناح شکست خورده و با برخورداری از کدام امکانات وچرا در صدد کودتا وبراندازی بوده است؟
-چرا برخی آقایان اصولگرا از سرقصد به دیگران آدرس اشتباه می دهند؟آیا به روز جزا باور ندارند که این همه تهمت وبهتان وافترا از همگامی نخست وزیر محبوب مردم وامام باسفارتخانه های خارجی ومددگیری اش از طرفداران رژیم پوسیده پهلوی که چنان هفت کفن پوسیده که حتی حضرت مسیحی که هرمرده ای رازنده می کند قادر به زنده کردن آن نیست ودهها تهمت دیگرنثار او می کنند؟
مگر دراین کشور چه شرائط ویژه ای پیش آمده است که جناح خط امام واصلاح طلب وکسانی که باحکم رهبری نظام هنوز در مراکز ومصادر بالای نظام مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام و.. حضور داشته ودارند ناگهان برانداز شده ومی شوند و به فکرانجام کودتای مخملی می افتند؟
گیرم که اتهام خنده آور کودتای جناح- به قول آقایان مثلا!اصولگرا- شکست خورده ! که هرگز ازسوی رهبری ومراکز اطلاعاتی کشور تایید نشده ونخواهدشد درست باشد جناحی که قادر نیست وبه عبارت بهتربه او امکان این راندادند تا در حوزه های رای گیری بر روی صندوقهای رای لااقل یک نماینده بگذارد تا طبق قانون بر روند رای گیری نظارتی داشته باشد با برخورداری از چه امکاناتی می توانست انجام این کودتا راممکن نماید واز همه مهمتر چراباید کودتا بکند؟!
آیا انجام کودتا بابه راه افتادن امواج پراکنده انسانی آن هم در تهران ممکن است؟
آیا آقایان ایران مقتدر دهه در آستانه ۹۰ راایران دهه ۵۰ می دانند که با انجام چند تظاهرات پراکنده مردمی که در نهایت سکون وسکوت مدعی جابجایی رای خود درانتخابات وخواستار رسیدگی اولیای امر به آن بودند اوضاعش دگر گون می شود؟
چرا برخی اینگونه برمدار ستم وبی انصافی حرکت می کنند؟اینان که خود رااصول گرا می دانند ومی نامندبه کدام اصول گرایش دارند که ما از آن بی خبریم؟
مهندس موسوی اگر به قصدکودتا وارد عرصه انتخابات شده بود تا کنون با حکم رهبری در مجمع تشخیص مصلحت چه می کند؟نکند به نظر آقایان دراین مجمع در حال یارگیری برای انجام کودتا های !بعدی است؟!!
خوشبختانه تمام صحبتها وبیانات نامزدهای انتخاباتی در این دوره به صورت صدا وتصویر دراختیار مصادر رسانه ای واطلاعاتی نظام است چرا آقایان اصول گرا نتوانسته اند لا اقل حتی یک عبارت مبهم از مهندس موسوی در طول این چندماه رقابت انتخاباتی نامزدها در تایید ادعای مضحک خودمبنی براینکه ایشان قصد براندازی وکودتای مخملی داشته اند بیاورند وقال قضیه رابکنند؟
آیا این تهمتها وافتراها به نامزدی که بنا به قول خود آقایان توانسته است ۱۴ میلیون رای را از آن خودکند توهین به مردمی که به رغم برخی نگرانیها وانتقادهایی که نسبت به نحوه مدیریت کشور دارند با شور وشوقی بی سابقه به پای صندوقهای رای آمده اند وتنور انتخابات را گرم کرده وبه او که شعار احیای میراث امام ودفاع از حقوق مستضعفین می داد رای داده اند نیست که یا متهم به کودتا شوند ویا دوروز پس از انتخابات از سوی نامزد مثلا پیروز!انتخابات !!دراظهاراتی تحریک کننده خس وخاشاک نامیده شوند؟
چرا هر روز که می گذرد حلقه خودیهارا چنان تنگتر وتنگتر می کنند که فردی مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی که ثمره عمر امام است نمی تواند به نماز جمعه بیاید وخطبه بخواند؟ وآمدن ونیامدن او به نماز جمعه ماههاست مساله کشور! شده است؟
چرا خاتمی و موسوی وکروبی و رضایی وتوکلی و…نمی توانند به آسانی در میان مردم حضور پیداکنند وهمپای مردم شعار مرگ برامریکا سر دهند؟
چرا بعضی در اطراف بزرگان نظام وافتخار آفرینهای جنگ در راه پیمایی قدس و..شعار مرگ برمنافق ومرگ بر ضد ولایت فقیه سر می دهند؟
چرا بنابر تصور بعضی مدام بر کسانی که به ضدیت با ولایت فقیه یا ولی فقیه برمی خیزند افزوده می شود؟
چرا چرخهای این گردونه مخالف سازی ومنافق تراشی!توسط کسانی که می توانند بر این تند رویها افسار بزنند از حرکت باز نمی ایستد؟
چرا به این زودی حرفها و وعده های آن پیر سفر کرده را فراموش کرده ایم که می گفت ما به دنبال آن هستیم که پرچم پر افتخا رالله اکبر رابر فراز قلل مرتفع جهان بر افراشته کنیم و از ناقوس کلیساها شعار مرگ بر امریکا سر دهیم؟
چرا عرصه بر بیت امام آنقدر تنگ شده که ناچار می شود از برگزاری مراسم احیای شب قدر سالانه در حرم امام که از قضا دوجناح سیاسی در آن حضور دارند وسخنرانی می کند خودداری نماید؟
اصولگراها به کجا دارند می روند وکی وکجا می خواهند از قطار تند روی وتوهم پیاده شوند؟
……
آیا وقت آن نرسیده که به این تنگ بینی ها خاتمه دهیم وقفل های زندان ها رابشکنیم و دستها را از گریبان یکدیگر باز کنیم وبا خشم به صف بندی دشمنانی که هر لحظه به نابودی ما می اندیشند بنگریم؟
که از این تفرقه سود می برد؟
منبع :
وبلاگ شخصی غلامعلی رجایی